هرکسی از ظن خود شد یار من!
جدی جدی اگه قرار بود خدا به حرف تک تک آدما گوش بده چی می شد ؟ یک دنیای جذاب !!! فقط اشکالش اینه که معلوم نیست خودت با خودت ، خودت با دیگری و دیگری با خودت ، چند چنده؟!
امروز صبح بدجوری شبیه ساز پاییز بود! ماه پایانی هر فصل دوگانه سوزه . مثلا همین شهریور به شدت بوی مهر میده درست مثل اسفند که بوی بهار میده و بقیه موارد . ارتباط این دو حرف یعنی تفسیر "هر کسی از ظن خود شد یار من!" حس منی که کلی سال معلم و مربی بودم از دریافت یک صبح پاییزی زودرس با حس جوونی که خیلیم از مدرسه فاصله پیدا نکرده متفاوته در حد تیم ملی!
من دارم لذت این هوا رو می برم و منتظر اومدن پاییز و اون ...
به نظرمن پاییز ته نظم و سر و سامان به کار و زندگیه و به نظر اون ...
دل من هوای مدرسه و صبحای زودش رو کرده و دل اون ...
تو همین یه موردی که این همه اختلاف سلیقه وجودداره خدا حرف کیو گوش بده؟ پاییز بیاد یا نیاد؟
خدا رو شکر که خدا فقط به حرف خودش گوش میده ...
حالا می مونه این که ، تو این عالم به این منظمی جای من کجاست؟
این هم به احترام پاییزی که می خواد بیاد:
خداییش جعبه مداد رنگیه ها !