ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

بارها به چشم نشسته اند... گاهی حظش را بردیه ایم و گاهی هم بی تفاوت رد شده ایم.

امروز رفته بودم قدمگاه! همین حوالی ... دو دقیقه مانده به بهار

ردپایش از همان جنس تکراری های بی تکرار وسط زمین و اسمان دیدنی بود. دیدم و خواستم هر کسی که دوست دارد توی قدمگاه زائر شود.

یک حرف مشترک پشت صحنه همه این تصاویری بود که دلبری می کردند. این که

بهار تلاشش را می کند. بهار قدم هایش را برمی دارد. بهار زندگی را می فهماند ...

حالا منم و برداشت های آزادی که دوباره از این تکراری های بی تکرار در می یابم ...

و این داستان همچنان ادامه دارد...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۳
رهگذر

تهران - اتوبان نیایش - 7 صبح یازدهمین روز از اسفند ماه

روی خط تلاقی آسمان و زمین، درست از جایی که خورشید سلام می کند تا کمی بالاتر، یکی از زیباترین پدیده های نقاشی خلقت هویداست. دلت می خواهد حتی این ساختمان ها هم نباشند تا بیشتر غرق این نقش های آسمانی شوی.

آسمان، همیشه نمایشگاه نقاشی های خداست ...

تجهیزات تصویر برداری نداشتم . این یک عکس هم صدقه سر گوشی همراه. قاب بسته ای دارد اما مزاحم رویت نقاشی نیست ...

دلتنگ طبیعتیم در این زمانه شلوغ!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۳
رهگذر

گفت پیغامبر با اصحاب کبار                  تن مــپوشــانیــد از باد بهــار

آنچه با برگ درختان می کند                 با تن و جان شما آن می کند ...

بابت تایید حرف جناب مولانا و البته استفاده از باد بهار زدم به دل پارک این حوالی. کلی چسبید به طاق دل بابت حسرت نداشتن هوای پاک. هم هوا را درسته خوردم و هم ذهنم را یک جاروی اساسی کشیدم تا باد ذهنیت های زمخت را با خودش ببرد. در مسیر برگشت یک آن حواسم به گونه نادری جلب شده که بین درختان سر کشیده بود!!!

پدیده جالبی است . احتمالا زمانی که این دکل های برق از زمین رسته اند، خبری از درختان اطراف نبوده و حالا دیدن این زندگی مسالمت آمیز!!! یکی از افتخارات آدم هایی است که می زنند به دل پارک این حوالی

از کنار این همزیستی مسالمت آمیز یواشکی گذشتم اما وقتی نگاهم به سمت تپه های محله که منتهی می شدند به منطقه کوهستانی افتاد با خودم گفتم بابت رویش بی وقفه این گونه نادر در مسیر کوهستان باید منتظر یک همزیستی مسالمت آمیز در حوالی قله هم باشیم .... 

کافی است روی تصویر زوم کنید . پیاده روی دکل ها در کلان شهر به سمت کوه مشخص است!!

عجب شهر عجیبی. عجب شهر غریبی



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۹
رهگذر

عجب تعبیر کامل و جامعی بود!

در تلاطم رقابت های نه چندان مثبت، بزرگمرد جهان اسلام، یک حرف حساب می زند و من هم یادمی گیرم که این همه هیاهو فقط یک پوسته است. پوسته ای که کم کم می افتد! مهم آن خون تازه ای است که به این بهانه در بدنه اصلی جریان پیدا می کند و جریان خون تازه همان و سرپا ایستادن همان.

حالا فکر می کنم بگذار، این جنابان خوش خیال که فکر می کنند دیکته نفوذ را بلدند، مشغول آخرین بحث های یخ کرده شان باشند و برای خلق الله پیامک مجانی هم بفرستند، مهم این است که فردا این امت سرحال، خون تازه را به بدنه انقلاب تزریق می کنند!

حالا می ماند دو آرزوی ته دلی:

اول این که اکبرشاه و دم و دستگاه بمانند در یک خماری غیرقابل انتظار تا یادشان باشد مردم روی حضور خارجی های زپرتی، حواس جمع تر ازین حرف ها هستند

و دوم یک رای بالای غیرقابل انتظار برای سه نفری که خوشبختانه منفور روباه پیر شدند! تا انگلیسی ها هم بدانند بعد این همه سال، امید واهی به همراهی ماهواره بین ها هیچ ثمره ای ندارد جز مکیدن سماق!!

اگر به لطف الهی هر دو تایش رقم بخورد جنس خون تازه خیلی طراوت بخش تر می شود برای آدم های اصیل بدنه انقلاب و اگر هم نخورد باز هم من یادگرفتم انتخابات در ایران یعنی جاری شدن خون تازه جلوی چشم بدخواهان.

تا کور شود هر آن که نتواند دید


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۴۴
رهگذر