ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

این روزها که تلخی گزنده ی اخبار و آنتن های مخابراتی روی مظلومیت یک کشور کوچیک می چرخه ، بیشتر میشه و اصل و اساس ظلم پی برد !

عربستان خادم الحرمین کولاک کرده ؛ 

چراکه تعداد کشته های یمن طی بیست روز گذشته برابر با آخرین حمله ی اسرائیل به غزه است !!!

نمی دونم آمار چی میگه  ولی اینو می دونم که دیگه روی خیانت به شدت سفید شده . کار ما که دعاس ، کاش اونایی که می خوان برن حج و گله دارن از تعطیلی موقت اونم با اون همه بی آبرویی یه فکری برای اعتقاداتشون بکنن ...

اسلام که در پناه خداست و این قول حضرت حق همیشه ثابت شده .

پس ننگ و نفرین به دل سیاهی که خود خود شیطانه اگر چه در قالب نحس و کثیف خادم حرم !!!

به جماعت رذل  منافق پست فطرتی که عجیب بوی عفونت خاندان ابوسفیان علیهم اللعنه رو میدن . 

وقتی تاریخ زمان حکومت حضرت امیر علیه اسلام رو می خونی که آغاز ایستادن مسلمان در مقابل مسلمانه ، توی دلت پر میشه از نفرتی که چاره ش سکوت نیست ... چاره ش ابراز برائته به هر شکل ممکن ولو به نفرین کنج دل و دستانی که به سمت خدا بلنده ، بابت فرج این زمانه ی مسلمان کش 

اللهمّ انصُرِ الاسلامَ و المسلمین واخذُلِ الکُفّار والمنافقین 

الا لعنه الله علی القوم الظالمین

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۲۲
رهگذر

بالاخره منو "اد" کردن .... هورا !

رفتم یه چرخی زدم تو این همه پیغام ، البته نه یه بار که چندین بار و البته نه که همشو بخونم که همینطوری یه سری زده باشم . به جون خودم با همین یه ذره سری که زدم حس می کنم سر خودم از بیخ زده شد !!!

آخه خلایق محترم ؛

شما که گروهای خفن تشکیل دادین و مدام با آنلاین بودنتون مشغول رد و بدل کردن آخرین اطلاعان مذهبی ، مهارتی ، هنری ، پزشکی ، سیاسی ، نظامی ، حقوقی ، تربیتی و گاهی هم بی تربیتی هستین ، کی وقت می کنین که به کار و بار منزل برسین ؟! و به امورات واجبه ی روزانه ؟ بکشین خودتونو از این برق مجاز ! برق گرفتگی فقط به سیخ شدن مو و سیاه شدن رو نیست که ، برق گرفتگی یعنی عبور مداوم از وایبر و واتس آپ و تلگرام و غیره و ذالک . یعنی هدر رفت عمر !

 بدیختی می دونی چیه ؟

بدبختی یعنی رومون نشه که بگیم ما به اینا وصل نیستیم که ! 

ما هنوزم دلمون به دنیای تر و تمیز آموختن کاملا واقعی ، خوشه !!

 جالب ترش می دونی کجاست ؟

این جاست که دفاعیه ی بعضی از چرخندگان در فضای مجازی از هر نوع ممکن به گوش می رسه :

کلی چیز خوب یاد می گیریم خوب !

حالا بمانده که این چیزی ، چیه ها ؟!

خلاصه ش این که با همین دو سه روز تجربه کردن چند دقیقه ای یه پوئن  خوب و کت و کلفت به خودم دادم که نشدم همرنگ این جماعت از ترس رسوایی !!!  این که هنوزم کتاب واسم یه چیز دیگه س ! این که اگه قراره یادگیری هدفمند اتفاق بیفته وقتم خرج کتابی میشه که هدفمند انتخابش کردم و این که مجبور نیستم از آشفته بازار مجازی دنبال واقعیت های زندگی بگردم !!!

به خدا جنبه هم خوب چیزیه !

و در پایان این نوای کتاب بی چاره س که می گه :

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی   

 زبامی که برخواست ، مشکل نشیند !


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۲
رهگذر

به مناسبت روزی که به نام ریحانه است :

زن ها همیشه دست گل به آب میدهند!
.
.
.
گاهی به رود نیل...
گاهی علقمه...
گاهی هم به اروند و کارون...


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۹
رهگذر
اصل مطلب یه نقل قوله که تو رسانه دیدم ، عینا هم میارم . حرفش حرف حسابه :

ﺍﺯ ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺳﺒﯽ ﺑﺎ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮﺩ، ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺑﻬﺮﻩ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﺯ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻟﻐﻮ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎ، ﺭﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ خیلی ﺍﺯ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺮﯾﻢ، ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺎﻥ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪ، ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺟﺎﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻟﺒﻤﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻨﻮﺏ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺑﻬﺎﻣﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻟﻐﻮ ﺷﻮﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﮐﺎﺳﺒﺎﻥ ﺍﺻﻠﯽ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻫﺎﯼ ﻧﻮﺭﻭﺯﯼ ﺁﻧﺘﺎﻟﯿﺎ ﻭ ﭘﺎﺗﺎﯾﺎ ﻭ ﺩﻭﺑﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﺎ ﺑﻨﺰ ﻭ ﭘﺮﺍﺩﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎﻝ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻨﺪ، ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺎﺧﺖ ﺍﺯ ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ! ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﯿﺘﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺽ ﭘﻮﭺ ﮔﺮﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ "ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺧﻂ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ و ﻓﻘﺮ و محرومیت و استضعاف ﺭﺍ ﭼشیده باشند"
این مطلب نیازی به تصویر ندارد !

و اما پی نوشت 1 :
امام خامنه ای،مدظله:
تجربه‌های گذشته‌ی ما نشان می دهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید!
این، تحمیل است و ایران زیر بار تحمیل نمی رود.

و بعد ، پی نوشت 2 :
خدا یا کمک کن بفهمیم !!!! یعنی اینقده درکش سخته ؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۲۲
رهگذر

خدا را شکر که سالی یک بار یادمان می اندازند که هستی و باید قدرت را بدانیم ...

خدا را شکر که دوست داشتن را خود تو یادم دادی و حالا که سال های عمر سپیدی موهایت را به رخ ما می کشد ، یاد گرفته ایم دوستت داشته باشیم به دور از همه ی شر و شور های کودکی و نوجوانی .

دوست داشتنی که پر از حقیقت است ، حتی بدون هیچ چشم داشتی . حالا فقط می خواهیم سلامت باشی و نگین حلقه ی خانواده باقی بمانی که زندگی بدون تو بی ستون می شود .

و چه انتخاب خوبی برای همین یادآوری سالیانه ...

مادری که همه ی عالم را زیر پایش فرش کرده اند می شود دختر آفتاب و هویت نور را با خودش به زمین می آورد . مادری که خلاصه ی همه ی خوبی هاست . مادری که لقب مادر را معنا بخشید ...

 تو را با همه ی آرزوهایت به مادر هستی می سپارم و دست هایت را می بوسم به نشانه همه ی عذر تقصیری که برای هدر رفت لحظه های بی تو بودن اتفاق افتادند ...

حالا و به بهانه شکر نعمت وجودت ،

دلم را می گذارم پای طاقچه هایی که عکس مادر را به قاب نشانده اند و خانه هایی که دیگر موهبت حضور مادر را ندارند .

خدا مهربان تر است از من و ما به همه ی آن هایی که داغ مادر دیده اند وحتما مسافرشان باید می رفته که رفته !

پای این طاقچه ، نشانه ی دیگری هست که دل آشوبم را به آن می سپارم و با خودم می گویم وقتی مادر عالم با مظلومیت تمام این دنیا را می بخشد به دنیا دوستان و می رود دیگر چه جایی برای همه ی آن هایی که مادرانه تلاش کردند تا گردی از دنیا بر دلشان نماند !

نگاهم به نام فاطمه می افتد که کنار عکس مهربان تو روی طاقچه نگاهم می کند ...

دلم را به این هر دو نگاه می سپارم ... جای خالیت هرگز پر نخواهد شد ای مهربان ...

خدا با بچه هاست ، حتی اگر بزرگ باشند .

مطمئنم که تنها نمی مانند ... خدا مهربان تر از این حرف هاست . چیزی فراتر از درک محدود من و ما !

خدایا ،

همه ی مادرانی که هستند ؛ به نام فاطمه طول عمر با عزت و سلامتی کامل عطا کن

و همه ی آن هایی که به نظر رحمانیت آسمانی شدند ؛ سر سفره اش ، میهمان ... 

دوستت دارم ، مادرم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۵۵
رهگذر

کار جالبی بود !

برگه رو گذاشته بود زیر دستش و گه گداری می نوشت . وقتایی که قلم رها بود و کار نوشتنش تعطیل می شد ، واسه خودش می رفت تو فکر . اینو از نگاه ماتش می فهمیدم . سر یه فرصت مناسب پرسیدم : چی مینویسی ؟

با آرامشی که مخصوص خودشه ، کوتاه گفت : برنامه ریزی امسال !

البته تازگی نداشت واسم چون از خیلیا میشنیدم و البته معمولنم یکی دو ماه جوگیری و بعدشم دوباره کار دقیقه ی نود . حرف این بنده خدا ولی به دلم نشست جالبی کارش به این بود که با شناخت قبلی می شد گفت ، این بنده ی خدا کجا و برنامه ریزی کجا ؟

نتونستم طاقت بیارم . نمی دونم چرا ؟ شاید به خاطر این که تو دو سه سال اخیر بدجوری تغییرات رفتاری و فکریشو به رخ همه کشیده بود . انگار با اون آدم قبلی تومنی میلیارد فرق داشت !! مخصوصا توضیح خواستم . خیلی روون و راحت توضیح داد :

هر چیو  که می خوام انجام بدم می نویسم . ریز به ریز . بعضی کارا اجبارین و ثابت و مشخص . بعضیای دیگه میدون دارن . یه جوری که میشه لابلای ترافیک کار ازشون استفاده کرد . لازمه واسه خودم خط و نشون بکشم ، واسه همینم مطابق با نیازم فرصت زمانی می زنم تنگش . بعدش می مونه حواس جمع که کار لیز نخوره از دستم . دست آخرم یکی یکی خطشون می زنم به شرط انجام . کم وکسری هم باشه که معمولا هست می ذارم تو نوبت برنامه ی مکمل . اینجوری می فهمم چه کارم !

یه کمی نگاش کردم و گفتم : یعنی مو به مو ؟!

گفت : سعی مهمه واسم که دارم تا تهش میرم . دیگه الله اعلم .

تعجبم خیلی بیشتر شد . اصلا بهش نمیومد اینجوری دو دو تا چهارتا بکنه . یه ذره ذوق خرج حرف بعدیم کردم :

با این حساب باید کارنامه ی پارسالت درومده باشه . نمره ت چند ؟!

خندید و گفت : خوب ها و بدهای هر کسی تو مشتشه . منم می نویسم چی شد ، چی نشد . نه که هر وقت پا بده . کلا هر وفتی که نیازه برم نفطه سر خط ، می نویسم .

دلم خواست واسه یه بارم که شده اداشو دربیارم .اگه اون تونسته منم می تونم . حرفاش بوی منم نمی داد . مثه آدم بزرگای موفق از تصمیماتش حرف می زد . هنرش این بود که با همه ی سرحالی و قبراقیش مصمم بود که حکیمانه رفتار کنه . به قول خودش اگه کار من بندگیه ، خوب باید بندگی کنم دیگه !! واقعا درومده بود ازون همه بطالت و بی نظمی .

خوب ها و بدها رو باید تو یه جایی یادداشت کرد که خودت ببینی و خدا . شاهدی ازون محکم تر وجود نداره . تو همین تعطیلات عید کلی خوب ها و بدها داشتم که باید روشون وایسم ، فک کنم و تصمیمای جدید بگیرم .

بازم یکی با بیست سال فاصله شده بود معلم من ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۴
رهگذر



 تصویر هوایی ، منطقه شلمچه را نشان می دهد

 نقاط سیاه هم ، محل برخورد خمپاره !!!

سوال مهم امتحان :

جای خالی را با بهترین عبارت پر نمایید :

ایستادگی برای حفظ یک آرمان مقدس یعنی این که ................................... !




 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۰
رهگذر

و این که بمانم از اهالی جزیزه ی مجنون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۰
رهگذر

درسته که عالم روی یه نظم بی نظیر می چرخه .

اما کاش ما هم بلد بودیم منظم بچرخیم . تو زندگی هر چهار فصل موجوده و کاریشم نمیشه کرد .

شاید دیدن یه بهار دیگه کمک کنه به یه تصمیم دیگه ! هر چند تکراری ... هرچند نیمه کاره ... 

دیدن بهار برای گرفتن تصمیمای مهم خالی از یادمانه های مهم نیست . 

چیزی که بشه مشق شب ، تمرین روز ...

این بهار ، با ذکر فاطمه سلام الله علیها گره خورده و قرار امسال این که قد خودم تلاش کنم

تا از من راضی باشن ... مخصوصا به خاطر نوع زندگی که امام زمان بپسندن 

ان شاءالله ، تو همه ی کارایی که پیش میاد ...




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۳:۰۸
رهگذر