برای خود خودم می نویسم...
چهارشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ق.ظ
مهم این بود که سد نوشتن بشکند!!
گاهی ماندن در پشت سدهایی که خودمان محکم می سازیمش و دیگر خرابش نمی کنیم، کار را به جایی می رساند که دل تنگ می شود برای پریدن!
نوشتن گاهی سد است.با دیواره هایی بلند که باید یا خرابشان کرد و یا دورشان زد.
اگرچه هر دو را قدرتی نیاز است؛ اما خوب که بگردیم قدرت را هم می شود پشت یک سد بلند دیگر پیدا کرد!
از آدمیزاد دو پا بعید نیست! حکایت همان خیاط های خوش برشی که می برند و می دوزند و به تن دیگران می پوشانند!
گاهی روح زندانی می شود. می دانی مشکل کجاست و حتی راه حلش را هم می شناسی ولی نه پای رفتنی هست که سد را دور بزنی و نه دستی که دیواره اش را بشکنی. لابد همه اش تقصیر عجیبی آدمیزاد دو پا!
با این حال امید چیز خوبی است!
امید تنها چیزی است که پشت هیچ سدی دوام نمی آورد. اصلا اجازه نمی دهد سدی برایش ساخته شود.
گاهی چقدر دوست داشتنی می شود این امید!
۹۷/۰۳/۰۹