ساده و پرشور حرف هایش را زد. مثل همیشه. با این که اولین شب محرم بود شلوغی چشمگیر محله امام صادق علیه السلام قوت جان و روح را بیشتر می کرد. خدا را شکر کردم و خدا خودش برای حسینش می کند آن چه را که باید.
میان همه حرف های حاج آقا پناهیان که دل آدم را قدم به قدم گره می زد با شور و شعور محرم، یک نکته زمین گیرم کرد. شب اول محرم یادگرفتم کاری برای حسین بکنم! حتی به جفت کردن کفش عزادار. مثال ها آن قدر ساده و شدنی بود که فکر کردم نوکری ارباب فقط یک یا علی می خواهد. چرا باید منتظر یک کار بزرگ ماند؟ کار برای حسین اندازه ندارد.