از حرف هایی که ماسیده بود روی دلش می گفت. نیتش این بود که با دل گپه سبک شود...
از زمانه ای می گفت که رفوگری است حرفه ای
و از این که دنیا به کسی وفا نمی کند.
همه را قبول دارم . حتی رفوگری زمان را ...
قفط نمی دانم چرا این زمانه حرفه ای گهگاهی عاجزانه پا پس می کشد و توی رفوگریش نابلدی عرضه می کند...
شاید برای همین است که باورم شده بعضی چیزها رفو نمی شوند...
و بعضی دل دردها به دل گپه آرام نمی گیرند
الدنیا لعب و لهو ؟!!!