بالاخره منو "اد" کردن .... هورا !
رفتم یه چرخی زدم تو این همه پیغام ، البته نه یه بار که چندین بار و البته نه که همشو بخونم که همینطوری یه سری زده باشم . به جون خودم با همین یه ذره سری که زدم حس می کنم سر خودم از بیخ زده شد !!!
آخه خلایق محترم ؛
شما که گروهای خفن تشکیل دادین و مدام با آنلاین بودنتون مشغول رد و بدل کردن آخرین اطلاعان مذهبی ، مهارتی ، هنری ، پزشکی ، سیاسی ، نظامی ، حقوقی ، تربیتی و گاهی هم بی تربیتی هستین ، کی وقت می کنین که به کار و بار منزل برسین ؟! و به امورات واجبه ی روزانه ؟ بکشین خودتونو از این برق مجاز ! برق گرفتگی فقط به سیخ شدن مو و سیاه شدن رو نیست که ، برق گرفتگی یعنی عبور مداوم از وایبر و واتس آپ و تلگرام و غیره و ذالک . یعنی هدر رفت عمر !
بدیختی می دونی چیه ؟
بدبختی یعنی رومون نشه که بگیم ما به اینا وصل نیستیم که !
ما هنوزم دلمون به دنیای تر و تمیز آموختن کاملا واقعی ، خوشه !!
جالب ترش می دونی کجاست ؟
این جاست که دفاعیه ی بعضی از چرخندگان در فضای مجازی از هر نوع ممکن به گوش می رسه :
کلی چیز خوب یاد می گیریم خوب !
حالا بمانده که این چیزی ، چیه ها ؟!
خلاصه ش این که با همین دو سه روز تجربه کردن چند دقیقه ای یه پوئن خوب و کت و کلفت به خودم دادم که نشدم همرنگ این جماعت از ترس رسوایی !!! این که هنوزم کتاب واسم یه چیز دیگه س ! این که اگه قراره یادگیری هدفمند اتفاق بیفته وقتم خرج کتابی میشه که هدفمند انتخابش کردم و این که مجبور نیستم از آشفته بازار مجازی دنبال واقعیت های زندگی بگردم !!!
به خدا جنبه هم خوب چیزیه !
و در پایان این نوای کتاب بی چاره س که می گه :
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخواست ، مشکل نشیند !