می خواستم هدیه اش کنم . دنبال ظرف کوچکی بودم که زلال چند قطره آب درونش این تک شاخه را تحویل بگیرد . صاحبخانه دپرس تر ازین حرف ها بود . سر گل ماند بی کلاه . گذاشتمش روی میز و الوداع .
بی چاره گل که هنوز بلد نبود با شرایط دپرس ها کنار بیاید !