اختتامیه ای به نیت شروع !
سال ها پیش ، بچه های جزیره ی مجنون یک یاعلی گفتند و عشق برایشان آغاز شد ....
حالا با فرسنگ ها فاصله از آن سال های عاشقی ، نیت کردم تا دست بچه های کلاس دفاعی را بگذارم روی سنگ مزار شهدای گمنام . از آن بابت که خدا کمک کند میان این همه تهاجم رنگ به رنگ گم نشویم 1
کلاس به اعتبار روزشمار تقویم تمام شد و من معلم خواستم قبل تمام شدنش پدر و مادر بچه ها را هم میهمان این سفره ی کریمانه کنم . برای همین بعد از ظهر بیست و یکم اردیبهشت 1393 این کلاس آخر با یک شکل و شمایل متفاوت رقم خورد .
چند تا از دانش آموزانی که انتخاب شده بودند برای روایتگری کلاس ، انصافا خوش درخشیدند و دو موضوع اصلی کتاب ، یعنی جنگ سخت و خاطرات نرمش را در کنار جنگ نرم و خاطرات سختش چیدند و از پدافند غیر عامل هم گفتند تا حضار شرکت کننده حواسشان جمع یک ساعت درسی مظلوم بشود و تازه برسند به تاین نکته که این زنگ آمادگی دفاعی حرف دارد برای گفتن ، شنیدن ، تحلیل کردن و حتی تولید محتواهای مناسب .
مراسم یک ساعت و چند دقیقه ای اختتامیه ی کلاس آمادگی دفاعی با همه ی صفا و ترنم خاصش بهانه ای شد برای یک شروع . قسمت باشد تا نفس دارم برای آبیاری این بذر پربرکت تلاش می کنم . آمادگی دفاعی برای بچه های امرور ایران زمین حکم حیات دارد . خدا کند جدی بگیریمش .
اسم این زنگ مشترک بین بچه ها و پدر و مادرشان را گذاشتم زنگ مقاومت .
همه ی حرف آمادگی یعنی مقاوتی از سر ایمان به خدا ، قرآن ، پیامبر و اهل بیت مطهرش . به این قلعه ی محکم پناه ببریم در امانیم .
کتاب بچه های سوم راهنمایی به خاطر تغییر سیستم شش سه سه ی آموزش و پرورش یقینا در دست تغییر و تحول است اما هر چه که از تنور سال بعد تالیف کتب بیرون بیاید ، حتما ارزش کار کردن در صحن کلاس را خواهد داشت . به اندازه ی کافی جاخالی داده ایم ! حالا باید با یک مدیریت جهادی جبران کنیم . ان شاءالله
بنده ای در این کره خاکی و ترجیح بر گمنامیست..
دغدغه ها و قدمهایتان در این مسیر بسیار ارزشمندست.
از نوشته هایتان استفاده می کنیم و شاگردی،
و دعاگویتان در این راه دشوار هستیم