شیرینی بدون قند
دیشب ، بعد وبگردی کوتاه و مختصر ، سر از خانه ی یک نام آشنایی در آوردم که مهمان شدم به شهد شیرینی شعرهایش . بی قند بودنش از آن بابت بود که ذات شیرین کارش را دریافتم و به عنوان یک معلم سه ساله از دوره ی تحصیل راهنماییش ، پر از غرور و شکر شدم . شکر بایت این افاضات دلی که با وجود شناخت قبلی می دانم از چشمه ی اتصال معنویش می جوشد با این که هنوز در اول راه تحصیلات دبیرستانی است و غرور به خاطر این که کیف معلمی را به رخ خودم بکشم و ببالم بابت نیمکت نشینی های دوره ی راهنمایی تحصیلی اش .
خدا وکیلی آن وقت های نه خیلی دور هم ته استعداد بود . جریان جاری و عمیق می خواست این بنده ی خداتا شنا کند و حالا با این وبلاگ که نفحات نام دارد به یقین رسیدم که جدا کمال آدمیزاد به همان حکایت معروف قرآنی است که فرمود :
لیس الانسان الا ما سعی
توقیق او و سایر جوان هایی که می خواهند گرده ی سخت زمین را به ترنم بودن انسان های فهیم ، خوش فکر ، بصیر و حماسی ، نرم کنند و به امید خدا زمینه ساز بهار جان ها بشوند شد دعای خیر جمعه گاهیم . خدا خالص تر ش کند این همه جوشش شعرهای ناب را .
عبور از وب نفحات خاطرم را جمع می کند که پروراندن تعهد سیاسی انقلابی شانه ی دیگر پرورش دینداری این بچه ها است و نمونه ی آخرین ردپای هنریش این که :
زینبیه،
عده ای جوان
و شور؛غیرتی ستودنی،و عشق
عشق...
دمشق؛
شنیده می شود صدای استقامت زنی هنوز
زبان شعر ایستادگی چه الکن است
که موج خطبه بلند او
زکوه های شرق و غرب منعکس شده ست...
-نبینمت که گریه میکنی
خود تو یاد داده ای به من:
که "لیتنا معک،حسین جان!"
نگو دروغ بوده کل حرف های تو...
شجاع خواهران و کوه مادران
و مهر و اشک و بدرقه
-تجلی تمام عاشقی-
از انتهای قاف قلب عشق
تا به عین
به روی لب:برو پسرنه،جان!برو!
بگو شبیه کودکی ت باز:
یاحسین(ع)
تمام عمرمن! عزیز من!
برو که عمه هست منتظر...
یکی یگانه دلم!
برو مدافع حرم!
به نام او که می رسند،
شجاع می شوند...
به دست من تفنگ شعر؛
الان رود رود عرق شرم است که روانه میشود...
امروز رسما اول دبیرستان تمام شد ولی تازه کللللی کار شروع شده!!سال اول دست گرمی ست انگار برای ورود به سال دوم و انتخاب رشته رسمی!بماند...
خلاصه که امروز در یک دستمان کلی وقت خالی گذاشتند و در دست دیگر"خودمان شاید"کلی برنامه...شروع این وقت خالی را آمدم به صفحه یک همیشه معلم تا مهمان نوشته های قدیمی تری شوم که فرصت خواندنشان را روزهای قبل نداشتم که اینطوری شدم:
:$"علامت ابداعی برای اوج شرمساری یک انسان"
کلی این زیر حرف تایپ کردم ولی پاک کردم و مینویسم:
"...انا الذلیل الذی رفعته و انا القلیل الذی کثرته و المذنب الذی سترته...
و
ها انا متعرض لنفحات روحک و عطفک..."