بازی تکراری
قسمت شد چند روز پیش بیننده ی فیلم آدم آهنی بودم از تولیدات شبکه ی 2
در مجموع کار قشنگی بود و داستانش مربوط به پسر بچه ای که به خاطر بی مهری شغلی پدر و مادر نازنین مجبوره ساعت های تنهایی در خونه رو با سرگرمی دنیای امروز یعنی بازی رایانه ای اونم از جنس کمی تا قسمتی خشن پر کنه !
تکراری بودن بازی دقیقا این جا بود که پدر و مادر نازنین بدون این که بخوان ، اولویت اول زندگی شخصیشونو داده بودن به کار بیرون که البته از پدر بعید نبوده و نیست ولی از مادر .... چه عرض کنم ؟!
هر چند جای پدر با ابهت هم تا حدودی با عابر بانک عوض شده و نیست اونی که باید !
خلاصه این که پسر گرفتار این فیلم دچار توهم شدید میشه و خیال می کنه آدم آهنی توی بازی در دنیای واقعی هم تحت اراده شه ! بلایی که جهان موازی به سر جماعت بزرگ و کوچیک ما آورده و قدت تشخیص حقیقت از مجاز رو سخت کرده .
فیلم ، با پادرمیونی دایی دلسوز که اتفاقا مدیر مدرسه ی پسرک هم هست به اوج ایرانی بودن خودش می رسه و با پیدا شدن سر و کله ی یک روانشناس و بد شدن حال سر بزنگاه نقش اول فیلم یعنی همون نوجوان گرفتار ، ظاهرا همه چیز به خیر و خوشی می گذره !
حالا چند درصد از مامانای ما نمی خوان به روی خودشون بیارن که دادن امکان بازی به عنوان باج سبیل ، اولین ترکش به قلب بچه ی نازینینه که به نام قرعه ی خلقت به اونا سپرده شده ، بماند ...
مهم یه باوره که ظاهرا خیلی وقته خیلیا سعی کردن اونو از زن جماعت بگیرن تا به اسم کم نداشتن از مرد ، همه چی باشه الا زن !
این جور فیلما گرچه خوب و پیامدار ، اما تا فرهنگ سازی کنارش رقم نخوره تقریبا و احیانا آنتن پر کنه تا مرحمتی برای خانواده ها .
بازم دست شبکه دو درد نکنه که لابد به اعتبار کاچی به از هیچ تو این همه وانفسا داره یه هلکی می کنه .
فقط موضوع این جاست که مامان نازنین می بینه آیا ؟! و یا این که سر کار بوده و به وقت بازگشت به منزل هم باید بدو بدو بکنه تا امورات بچرخه !
شاید بهتره بگردیم دنبال پرتقال فروش که خانه از پای بست ویران است !!!!!
درمان اونقدا هم سخت نیست ، آخرش یه جراحی عظیمه لابد . و یه بازگشت به اصل ، اصل ماجراست ، یقینا.
راستی واسه چی اومدیم به این دنیا ؟