پیچ تند !
این روی سکه :
گاهی فکر می کنی همه چیز سرجایش هست و مطابق میل و اگر چیزی نچسبد به طاق دل ، حتما عیب و ایراد دیگران است !
گاهی خیالت گولت می زند بی آن که مرز درست و غلط را بدانی درگیر درست و غلط یک کار می شوی
و بعد شاید بی هیچ نیت خاصی یکهو سر از ناکجا آباد در می آوری !
گاهی حتی نمی دانی که در تیه ظلمت گرفتاری ، برعکس خیالت تخت راحت است که همه چیز مثل روز روشن جلوی چشمت مهیاست که البته نیست !
گاهی نوی افکارت دست و پا می زنی و کلی امتیاز مثبت به کارهایت می دهی بی آن که بدانی ردپای این همه روی مسیر زندگی دیگران چه اثراتی گذاشته ؟!
و اصلا گاهی حواست نیست که بی هیچ دست اندازی حسابی می افتی توی یک پیچ تند !
شاید بخاطر این که به خودت زیاده معتمدی ؟! شاید و فقط همین !
آن روی سکه :
عزت نفس را بیشتر دوست دارم تا اعتماد به نفس
بیشتر بخاطر این که وقتی عزت نفس از چشمه ی سرمایه ی الهی آب می خورد دیگر جای اشتباه کمتر می شود
آن وقت است که می شود گفت انسانم اما نه چایزالخطا که ممکن الخطا
وقتی توی زندگی آدم ها غوطه می خورم گرچه دیدن هر دو روی سکه هاشان امکان ندارد ولی کمتر خیال برم می دارد که دنبال مقصر بگردم برای گاهی های زندگی خودم ...
گاهی یک علامت هم کافی است که مسیر اشتباه نشود !!
پی نوشت :
ماحصل گوشه ای از شرایط کاری روز یازدهم باعث شد تا ماجرای سکه های دو رو ، رو شوند اما با گذشت بیست ساعت و اندی از همین دست نوشته متوجه شدم ، گاهی کلا توی پیچی و نمی فهمیش اصلا و امان از آن وقتی که بفهمی توی پیچ ماندنت مساوی شده با یک عقب افتادگی غیر ملموس ! هر چند انگار ندیدن تک علامت می تواند مهم ترین علت این اتفاق باشد ...