روزی صبحگاهی
دومین روز محرم قرار بود که برای رفع و رجوع اشکالات اجرایی برم تو جلسه ی بزرگان . خدا رو بابت این فرصت های طلایی سپاس . چون نقد اگه اصولی و درست باشه بزرگترین کمک برای رسیدن به هدف یک برنامه س . چیزی که معمولا تو ایران خیلی رو روال نیست. قبل رفتن کلی توسل کردم که خدایا تو می دونی سعیمو کردم اگه نشده به من قدرت بده تا بتونم ریشه های نشدن رو ترسیم کنم . اتفاق خوبی بود ، حداقل بخاطر نو بودنش قابل تامل بود و البته امیدوارم خیرات و برکاتش بیاد بیرون و بشه عصای دست . اینو نوشتم که در ادامه بنویسم خدا یه روزی صبحگاهی واسم فرستاد که کلی باعث رفع عطش شد . بابت یادداشت دومین روز محرم برای من و هر کی ازین پست رد میشه همین بس که اینطوری به اتفاقات جاری نگاه کنه ... اینطوری که حضرت آقا نگاه می کنه ....
اینم حکایت اون روزی صبحگاهی . گوارای وجود هر کی که می خواد تو این محرم دوباره بین خودش و ارباب قرار بذاره که یه دل محرمی حتما ولایتمداریشو تمرین می کنه . جدی جدی حسین امیری و نعم الامیر