کلاه گشاد!!
ظاهرا اصلا گشاد نبود! خیلی هم خوشگل و شاد نشسته بود سرش. داشتیم می رفتیم گردش دورهمی. یکی از جوونای تو جمع که حواسش بخاطر تو باغ بودن خیلی جمعه، یهویی گفت اینا چیه رو لبه کلاه! حواسم جمع حواس جمعش شد. اونوقت بود که آه از نهادم برآمد به دلیل خریدهای الکی دولکی و کاملا بی دقت.
البته روی دیگر این کلاه نقشه های عجیب غریبه که آدم باورش نمیشه از یه کلاه کودکانه هم بشه اون گلی رو که اونا می خوان به سر بگیریم . دشمن دشمنه و اتفاقا خیلی پرکار. دلم سوخت که بدون هیچ توجهی خریده میشه وبعد هم کلاه گشاد میشینه رو سرمون ویکی به نفع اونا!
نکته ش این جا بود که این بچه کلاس پنجمی بعد توضیحات کلی و خیلی کوتاه من از علائم گوناگون فراماسون ها روی کلاهش آگاه شد، رفت تو فکر و خیلی آروم بعد چند دقیقه گفت حالا چه کار کنم ؟! بهش گفتم اینارو با ماژیک مشکی قلم بگیر ازین به بعدم وقتی به چیز خوشگل می بینی و دوس داری که بخریش تمرین کن که همین جوری یهویی نخری.
نیت من یکی این بود ک بمونه تو ذهن کودکانه ش و حداقلش انتقال جمع و جور تبرّی . با اون سوال کمی خیالم راحت شد. سوالی که خیلی از بزرگترا حتی بعد رفتن کلاه گشاد بی بصیرتی رو سرشون اصلا نمی پرسن چه برسه به این که بخوان تصمیمی بگیرن ...
با همه ی اینا اونروز فهمیدم خیلی نمی دونیم و آرزوکردم بدونیم، بفهمیم و عامل باشیم ... خدایا مددی
اینم شاهد ماجرا: