ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۶۸ مطلب با موضوع «جزیره ی مجنون» ثبت شده است

از زیر طاق نصرت ها که رد می شویم  ، آذین کوچه ها دل تنگمان را به لبخند دعوت می کند ...

با شیرنی شربت های خنک و بستنی و کلی تنوعات خوراکی ، حداقل برای دقایقی یادمان می رود که چقدر داغیم  ...

با ابراز احساسات بوقی ماشین ها و سرنشین هایشان ، میان هیاهوی ترافیکی که اصلا از جنس ترافیک همیشگی نیست  ،حواسمات جمع اتفاق مبارکی می شود که هزار و اندی سال پیش افتاده

 همان اتفاق مبارکی که توی دل بعضی ها مدام تکرار می شود . آن قدر که حرام می کنند بر خودشان

 اگر کمتر از آنی یادشان برود همیشه در محضر حضرت صاحبند 

 هرچند برای خیلی های دیگر ، سالی یک بار هم جای شکر دارد !

و خلاصه اش این که کیک تولد کسی را می خوریم که هست اما لیاقت هم نشینیش را نداریم 

جشن تولد از تب و تاب نیفتاده خبر مثل برق می پیچد و دوباره تلخی گزنده ی حضور یک عده اراذل بین المللی داغی تب دنیا را به یادمان می آورد 

این بار زده اند به سامرا ، جایی که ناب ترین لحظه های عاشقی امام در کنار مدفن شریف خانواده اش رقم می خورد

ساعت به آخر شب نزدیک می شود . شهر اما هنوز هم پر از بوق و شادی و هیاهوست 

ولی حال دنیا اصلا خوب نیست و چقدر تشنه ایم که کسی از کوچه های باران یک روز بیاید !

گرگر دل هایی که فقط می خواهند حال انسانیت خوب بشود ، رنج ساده ای نیست ...

 از خودم می پرسم من چه کردم برای این که بیاید ؟!

خدا نکند به حال بد دنیا عادت کنیم ... هر کسی یک سطل آب بردارد سهم خاموش کردن آتش برایش مقدر می شود . چه فرقی می کند کجا و چطور ؟ مهم این است که فرمانده ببیند که می بیند  .

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۶
رهگذر

مثل همیشه طوفان به پا کرد . طوفانی که برای دلسوخته ها پر پرواز است و برای دشمن جماعت ، خار چشم 

امروز که بیست و پنجمین یادمان رحلت امام امت بود ، بیرق اسلام ناب بر عرشه ی کشتی انقلاب اسلامی ایران بیشتر از همیشه به اهتزاز درآمد . خدا را به بودنش ، به صلابتش و به اقتدار پیامبر گونه اش سپاس .

 بیست و پنج سال پیش ، در اوج روزهای سخت بیماری امام گوشمان بدهکار حرف های ناامید کننده نبود . دلمان می خواست صد جان داشتیم تا یکی یکی بروند اما امام بماند . انگار ترجمان ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت آن هم از جنس صحابی خاص امام حسین علیه السلام در شب عاشورا را خوب می فهمیدیم . باورمان نمی شد قصد سفر کرده و نمی خواستیم خدا دعای او را به دعای این همه عاشق دلسوخته ترجیح بدهد . اما ....

اما خدا کار خودش را می کند . این وسط تک ک آدم ها با احساس و اعتقادشان امتحان پس می دند . رفتن امام امتحان سختی بود و خروجی این امتحان این که دوباره به چشم ببینیم خدا سکان هدایت را به کوری چشم همه ی دشمنان شیطان صفت ، بی صاحب رها نمی کند . حرف آمدن یار امام که پیچید این بیت خوب معنا شد که 

چون که گل رفت و گلستان شد خراب 

بوی گل را از که جوییم از گلاب

و امروز بعد بیست و پنج سال بیشتر از همیشه به این جانشین بی نظیر ایمان می آورم . سرفصل کلمات نابش در حرم مطهر امام خمینی ، دستمایه ی دوباره نگریستن ، عمیق شدن و کار کردن تمام عیار است :

1- نقشه ی معمار انقلاب را بشناسیم و از آن دور نشویم .

2- نقشه ی امام بنای یک نظام مدنی سیاسی بر اساس عقلانیت اسلامی است .

3- مقدمه این نقشه ریشه کن کردن نظام پادشاهی فاسد ، وابسته و دیکتاتور بود و امام موفق به اجرای آن شد .

4 - دو نکته ی اساسی ، ایجاد مردم سالاری دینی و توجه به چهارچوب شریعت اسلامی در همه کارمی باشد .

5- اقندار مردم حرف اول را می زند و سینه سپر کردن در مقابل آن یعنی فتنه !

6- اصل نسخه ی جدید امام در حکومت ، حمایت از مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم است .

7- مهم ترین چالش بیرونی نظام ، عملکرد دولت آمریکاست که باید در مقابلش صریح حرف بزنیم .

8- کشورها ، آدم ها و جریان ها از نظر آمریکا یا سرسپرده اند یا مستقل نیازمند به مدارا و یا نافرمان

9 - سیاست آمریکا در مقابل کشور نافرمان حمله ی نظامی نیست . چون جواب نمی دهد .

10 - کودتا ، انقلاب مخملی ، فعال کردن گروه ترور ، ایجاد اختلاف در راس حاکمیت و دور کردن دل ها از مبانی ایمانی ، شگرد دشمن است .

11 - در چالش درونی نظام نباید ابهت و جهت نهضت امام را از نظر دور کرده و آن را از دست بدهیم .

12 - راه درمان چالش درونی ، شناخت درست دشمن از دوست و شناخت دشمن فرعی و اصلی می باشد .

13 - رکن بعدی درمان عدم ناامیدی است . به نمی توانیم و نتوانستیم فکر نکنیم .

و نهایتا ، ترسیم روحیه امید در ملتی که رشد علمیش سیزده برایر دنیاست 

و می تواند فاتح قله ها باشد ؛ جان کلام بود .


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۳
رهگذر

خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم ...


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۷
رهگذر

دیشب ، بعد وبگردی کوتاه و مختصر ، سر از خانه ی یک نام آشنایی در آوردم که مهمان شدم به شهد شیرینی شعرهایش . بی قند بودنش از آن بابت بود که ذات شیرین کارش را دریافتم و به عنوان یک معلم سه ساله از دوره ی تحصیل راهنماییش ، پر از غرور و شکر شدم . شکر بایت این افاضات دلی که با وجود شناخت قبلی می دانم از چشمه ی اتصال معنویش می جوشد با این که هنوز در اول راه تحصیلات دبیرستانی است و غرور به خاطر این که کیف معلمی را به رخ خودم بکشم و ببالم بابت نیمکت نشینی های دوره ی راهنمایی تحصیلی اش .

خدا وکیلی آن وقت های نه خیلی دور هم ته استعداد بود . جریان جاری و عمیق می خواست این بنده ی خداتا شنا کند و حالا با این وبلاگ که نفحات نام دارد به یقین رسیدم که جدا کمال آدمیزاد به همان حکایت معروف قرآنی است که فرمود :

لیس الانسان الا ما سعی 

توقیق او و سایر جوان هایی که می خواهند گرده ی سخت زمین را به ترنم بودن انسان های فهیم ، خوش فکر ، بصیر و حماسی ، نرم کنند و به امید خدا زمینه ساز  بهار جان ها بشوند شد دعای خیر جمعه گاهیم . خدا خالص تر ش کند این همه جوشش شعرهای ناب را . 

عبور از وب نفحات خاطرم را جمع می کند که پروراندن تعهد سیاسی انقلابی شانه ی دیگر پرورش دینداری این بچه ها است و نمونه ی آخرین ردپای هنریش این که :


دمشق؛

زینبیه،

عده ای جوان

و شور؛غیرتی ستودنی،و عشق 

عشق...

دمشق؛


درون کوچه های شهر

شنیده می شود صدای استقامت زنی هنوز

زبان شعر ایستادگی چه الکن است

که موج خطبه بلند او

زکوه های شرق و غرب منعکس شده ست...


-نبینمت که گریه میکنی 

خود تو یاد داده ای به من:

که "لیتنا معک،حسین جان!"

نگو دروغ بوده کل حرف های تو...


شجاع خواهران و کوه مادران

 و مهر و اشک و بدرقه

-تجلی تمام عاشقی-

از انتهای قاف قلب عشق

تا به عین

به روی لب:برو پسرنه،جان!برو!

بگو شبیه کودکی ت باز:

یاحسین(ع)

تمام عمرمن! عزیز من!

برو که عمه هست منتظر...

یکی یگانه دلم!

برو مدافع حرم!


تمام دختران شیعه هم

به نام او که می رسند،

 شجاع می شوند...

به دست من تفنگ شعر؛

اجازه جهاد دارم ازدلم...

خانم زهرا صادق منش یک جزیره ی مجنونی اصیل و ناب است . الحمدلله

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۶
رهگذر


توی کتاب ، مفصل شرح ماجرا را نوشته بود . خواندنش هم حالت را خوب می کند و هم بد ! وقتی فکرش را می کنی که یک فرمانده ی موفق و محبوبی مثل حاج همت در وانفسای آن همه مشکلات جورواجور ، مجبور به شنیدن متلک های آدم ملعون و خائنی مثل اکبر گنجی معروف  به اکبر قمپوز ، که چند سال بعد از جنگ کوس رسوایی و خیانتش را در ناکجا آباد زدند ، شده ، هم دلت می گیرد از این همه مظلومیت و هم پر از تحسین و آفرین می شوی بخاطر این همه مقاومت و صلابت در مقابل زذالت نفوذی های دشمن .

 توی کتاب ماه همراه بچه هاست نوشته بود : حاج همت وقتی متلک نیشدار اکبر گنجی را مبنی بر پر کردن کانال های فکه با بچه های تهران !! می شنود خیز می گیرد به سمتش . گنجی که حسابی ترسیده کم می آورد . حاجی این ترسوی بدبخت را مثل اعلامیه می چسباند به دیوار . مشت گره شده اش را تا چند سانتی صورت آن ملعون می آورد اما در مقابل نگاه هاج و واج همه گره مشتش را باز می کند و با غیظ می گوید :

چی بهت بگم بچه مزلف ؟! خدا وکیلی ارزش خوردن این مشت منو هم نداری !

داستان آن هشت سال ، روایت تعلیم و تربیت هم بود و حکایت بزرگ شدن عجیب و غریب آدم هایی که اخلاص رو کردند و جاودانگی را خریدند . به نسل امروز بگوییم پیدا کند سرنخ اکبر گنجی و امثالهم را ، خیلی چیزها دستش می  آید .


این کجا و آن کجا !

پی نوشت : کتاب ماه همراه بچه هاست نوشته ی گل علی بابایی از مجموعه بیست و هفت در 27 خواندن دارد ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۷
رهگذر

سال ها پیش ، بچه های جزیره ی مجنون یک یاعلی گفتند و عشق برایشان آغاز شد ....

حالا با فرسنگ ها فاصله از آن سال های عاشقی ،  نیت کردم تا دست بچه های کلاس دفاعی را بگذارم روی سنگ مزار شهدای گمنام . از آن بابت که خدا کمک کند میان این همه تهاجم رنگ به رنگ گم نشویم 1

 کلاس به اعتبار روزشمار تقویم تمام شد و من معلم خواستم قبل تمام شدنش پدر و مادر بچه ها را هم میهمان این سفره ی کریمانه کنم . برای همین بعد از ظهر بیست و یکم اردیبهشت 1393 این کلاس آخر با یک شکل و شمایل متفاوت رقم خورد .

چند تا از دانش آموزانی که انتخاب شده بودند برای روایتگری کلاس ، انصافا خوش درخشیدند و دو موضوع اصلی کتاب ، یعنی جنگ سخت و خاطرات نرمش را در کنار جنگ نرم و خاطرات سختش چیدند و از پدافند غیر عامل هم گفتند تا حضار شرکت کننده حواسشان جمع یک ساعت درسی مظلوم بشود و تازه برسند به تاین نکته که این زنگ آمادگی دفاعی حرف دارد برای گفتن ، شنیدن ، تحلیل کردن و حتی تولید محتواهای مناسب .

 مراسم یک ساعت و چند دقیقه ای اختتامیه ی کلاس آمادگی دفاعی با همه ی صفا و ترنم خاصش بهانه ای شد برای یک شروع .  قسمت باشد تا نفس دارم برای آبیاری این بذر پربرکت تلاش می کنم . آمادگی دفاعی برای بچه های امرور ایران زمین حکم حیات دارد . خدا کند جدی بگیریمش . 

اسم این زنگ مشترک بین بچه ها و پدر و مادرشان را گذاشتم زنگ مقاومت .

همه ی حرف آمادگی یعنی مقاوتی از سر ایمان به خدا ، قرآن ، پیامبر و اهل بیت مطهرش . به این قلعه ی محکم پناه ببریم در امانیم .

 کتاب بچه های سوم راهنمایی به خاطر تغییر سیستم شش سه سه ی آموزش و پرورش یقینا در دست تغییر و تحول است اما هر چه که از تنور سال بعد تالیف کتب بیرون بیاید ، حتما ارزش کار کردن در صحن کلاس را خواهد داشت . به اندازه ی کافی جاخالی داده ایم ! حالا باید با یک مدیریت جهادی جبران کنیم . ان شاءالله



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۲
رهگذر

کلاس آمادگی دفاعی که از رسته ی روی زمین ماندگان دم و دستگاه تعلیم و تربیت ماست به برکت احتمالا چند انسان فرهیخته در سطح وزارتخانه و یا مسوولین بعضی از مدارس بی نام و بنام ! کمی تا قسمتی و به اندازه قواره ی یک سال تحصیل اندکی جان گرفت و قامتکی راست کرد . گرچه در پایان سال تحصیلی نود و دو نود و سه ، حرف به اندازه عمق دفاع مقدس هست که چیده شود اما من یکی که حساب کلاسم را توی بانک بین المللی صاحب الزمان باز می کنم به امید آن که ذخیره بماند برای وقت ضرور .

باورم این است ، حسابی که به اسم شهدا باز شود بسته نمی ماند . فقط ای کاش آموزش و پرورش این دیار نه به بخاطر دغدغه آمادگی داشته یا نداشته ی این نسل که به خاطر تقدس این موضوع و واجب بودن روایتش ، کمی فراتر از تبصره و بخشنامه و امتحان تحویلش بگیرد و باز هم ای کاش جمیع مدارس بدانند و باور کنند آمادگی دفاعی نباشد کلاه پرورش مهندس و دکتر و غیره ذالک سرجای خودش نمی ماند !

فهم این کار سختی نیست ، یک تحقیق ساده روایت می کند از آن که هنوز خیلی از مدارس نمی دانند کتاب آمادگی دفاعی سیری چند ؟! هرچند حال و روز آن هایی که می دانند هم خیلی خوب نیست . 

رسم مردانگی مردان دفاع مقدس حکم می کند که به امید فردای پر از آمادگی باید دم همین تنور نه چندان داغ را هم داغ نگه داشت . به قول شهید چمران فیلم چ : 

تا وقتی صدای اذان از ماذنه می آید ناامیدی حرام است 


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۱
رهگذر