ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

خیلی سعی کردم امسال این نقل ایستادگی را واضح تر روایت کنم. کار نوا نمایش کشید به این جا که بعد همه رجز خوانی های دانش آموزی به تفکیک مقاطع یک آوای هماهنگ مجتمعی هم در دستور کار باشد. آن چه که حرف را تمام می کرد چیزی نبود جز فریاد

مرگ بر آمریکا

شعاری که با قصه سردادنش، سال ها زندگی کردیم. پیش خودم فکر می کردم حالا دیگر با همه افتضاحاتی که در سطح دنیا رقم خورده نیازی نیست خودمان را به آب و آتش بزنیم تا جماعت دانش آموزی در قالب یک مراسم مناسبتی، زورکی بفهمد چرا مرگ بر آمریکا؟

و این نقطه قوت برنامه امسال بود.

اجرای این برنامه درست در فردا روزی که حضرت آقا به ترامپ ملعون فهماند که ایرانی تو را ریز می بیند و بیست و دو بهمن 95 حالت را می گیرد؛ دلچسب شد. حداقل دیدن شور بچه ها همین را می گفت. زمان مراسم که تمام شد، ازین که همه چیز سرجای خودش بود خدا را شکر کردم و بیشتر از این که باز هم فرصتی بود تا همراه رفقا، برای حدود 600 نفر حرفی بزنیم از جنس حرف مردمستان بصیرت!

الهی صد هزار مرتبه شکر


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۰
رهگذر

نوبتش رسیده بود!

خیلی ها نوشتند چه زود!

شاید در اولین شنیدار، من هم به همین فکر کردم ،اما جراتش را نداشتم که زود بودنش را هم تفسیر کنم...

دنیا صاحب دارد و آدم هاهم مایملک همین صاحب قدر قدرت... هر وقت وقتش باشد می برد

رفتنش بعد از داغ شقایق های آتش نشان کمی سنگین بود و برای من با سه وجه از هم متمایز

اول این که یالاخره مشاهیر که می روند دل آدم یکجوری می شود مخصوصا اگر آدم سالمی باشد و درست اندیشه و درست کردار. حالا تا همان حد روایت عمومی از آن جه که معلوم است. خفای زندگی آدم ها که ربطی به ما ندارد!

وجه دوم این بود که گاهی ناگزیر از تقسیم خاطره می شوی... با یک اسم و با یک فیلم... مرگ او برای من مرور خاطرات سالی بود که با هزار و یک نقل ناگفتنی سریال «در پنا تو »را دیدم و به هنجار شکنی کارگردانش اعتماد کردم.

وجه سوم اما ،تکرار همان قصه تکراری است که مرگ مدام کوکش می کند و می خواهد مستقیم و غیر مستقیم بگوید که هستم... همین بغل... درست کنار تمام آرزوهایت!

همین می شود که به بهانه مرگ یک مسافر، به فکر می افتی که کمی فکر کنی...

به نوع زندگی...

به ماندن...

و به رفتنی که زمانش را نمی دانی!




مدت زمان: 51 ثانیه




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۰۲
رهگذر