مغناطیس
دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۴۰ ب.ظ
مغناطیس یا همان کشش عجیب غریب ، بسته به ظرفیت آن چه که قرار است کشیده شود ، بیشتر می کشد .
ایمیلی که در همین چند روز دریافت کردم نشان از اعتراف بلند بالای یک تازه شیعه شده ی جهان است که نه من او را می شناسم و نه او ، من را . مهم این است که حرف هایش حرف های دلم بود و با چشم های خیس همه اش را خواندم و مهم تر این که ظرفیت کشیده شدن داشت تا مغناطیس کربلا او را از فرسنگ ها راه دور به خود جذب کند .
" مغناطیس " را از دلنوشته های او به امانت گرفتم .
اما چون می خواستم چند خطی هم زیرنویسش کنم اسم امانتی را نگذاشتم روی این دست نوشته . حالا خطاب به کسی که نمی شناسمش اما حرف هایش را تا ته ته قبول دارم می نویسم :
وقتی برای اولین بار با مصرع " کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نیود " آشنا شدم ذوق کردم از ذوق شاعر گرانمایه اش و این که جدا هم یک زن چقدر می تواند پیامبر باشد ! حالا بعد گذشت هزار و چند سال از واقعه ی عظیم عاشورای حسینی ، تازه می فهمم که این چهل روز به عمه ی سادات چه گذشت ؟! عمقش را نمی گویم که آن را هیچکس نمی فهمد مگر خدا و جانشینان حقیقی او . آن چه که فهمیده می شود در مغناطیس نهفته ای است که این همه خلایق را به سمت یک ضریح کشاند ..
۹۳/۰۹/۲۴