ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

عبدالله جوادی آملی در کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی می نویسد:

همان‌گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است!

با خودم مرور می کنم پس برای همین است که نام حسین علیه السلام طوفان به پا می کند... 

حقیقت این است که تمام دنیا با همین تعبیر ولایت کار دارند. آن هایی که در صراط مستقیمند که بی ولایتی را برنمی تابند و آن هایی که ولایت ناپذیرند، تمام تلاششان را می کنند تا اثری از ولایت نماند. در این بین، حسین علیه السلام می شود ناجی امت پیامبر و کربلا می شود ستون خیمه دین، الی الابد. شاید برای همین است که باید جاده اربعین را با توجه به ستون های اطرافش پیمود!

اربعین تمام نمی شود حتی اگر به اعتبار تقویم از روی آن بگذریم!

به قلب من تَوون بده، برای درک این حضور
به من بده لیاقتِ زمینه سازی ظهور
تو پادگان عشق تو، بیایم و همقسم بشیم
تا صبح سرخ انتقام، مدافع حرم بشیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۵ ، ۱۲:۳۷
رهگذر
این جا تهران است. چند روزی مانده به اربعین 
با هر خداحافظی یک تکه از دلم می رود... سخت است!
و با هر ذکر خیری که حاضران از غائبان می کنند، حال دلم خوب می شود... شیرین!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۲:۱۵
رهگذر

حدود دوساعت زیر فشار لمس یتیمی کشورت له می شوی. کم می آوری... بغض می کنی! حرص می خوری و دلت می خواهد همه ظالمان تاریخ را از سینه قبر بکشی بیرون تا نفرت این همه سال را بر سرشان خالی کنی! 

اما برای لحظه ای یادت می افتد که همین الان هم، جای اعوان و انصار شیطان روی گرده کشورت خالی نیست. هنوز هستند همان هایی که با آویزان شدن به دم غریبه ها ریاست می کنند! کسانی که انگار معنایی از یتیمی را در دایره لغت خود ندارند. خیلی بی غیرتند و تو در تاریکی سالنی که بی شباهت به تاریکی ندانم کاری ها نیست، حدود دو ساعت تمام بی غیرتی را تا عمق استخان خودت فرو می بری و در سکوت به قهر و انتقام فکر می کنی!

به کمک جادوی تصویر، ماجرای این تکه تاریخی، به پایان خودش نزدیک می شود و درست در لحظه ای که کمر همه زیر بار سنگین ذلت تا شده، شاهدی که ورق بر می گردد. علمداری می آید که بعدها می شود سالار خان تاریخ ایران. به اندازه دو ساعتی که با مردانگی هایش همراه شده ای، او را می شناسی وانگار که عمق باورت به ریشه های آزادگی و ظلم ناپذیری بازهم عمیق تر می شود. 

حالا اصلا حس یتمی نداری!

 دلت می خواهد بعد تیتراژ غرور آفرین پایان فیلم به افتخار همه مردان بزرگی که حافظ حمیت و هویت این آب و خاک بودند بایستی و فقط به احترام این غیرت ریشه دوانده در دل آن هایی که با شهادت و از جان گذشتگی و ایستادگی، متن حادثه را نوشتند و برای آن هایی که حماسه را به تصویر کشیده اند، فریاد بکشی هیهات مناالذله!

یتیم خانه ایران ، فیلم نیست! قطعه ای از تاریخ است که کشته شدن نه میلیون انسان بی گناه را بابت تحمل رنج های کمرشکن روایت می کند. همان روایتی که سال هاست با همت جرثومه فساد استکبار، انگلیس مزور، از خطوط تاریخ پاک شده است. این فیلم راوی ردپایی است از سبعیت بریتانیای حقیر در حق مردم شریف ایران.

الحق و الانصاف آفرین باید گفت به آن هایی که به دور از حاشیه های جنجالی، هنرشان را نذر این برهه تلخ و سخت از گذشته مردم رنج کشیده کردند و پنجره ای به روی این حادثه فراموش شده گشودند.تا دنیا بداند اگر امروز تفکر ایرانی، کابوس وحشتناک کفرستان غرب می شود به خاطر علمداری است که هرگز علم بر زمین نینداخته و نسل به نسل ایستاده است.

پ. ن:

 بعد از فیلم، بدجوری دلم می خواست دخل کسانی را که در اوج قدرت، خواب سرخم کردن جلوی کدخدا را می بینند،درآورم! 

و بعدتر این که به خاطر قدرشناسی نعمت امنیت و اقتدار،دیدن این فیلم و تشویق به دیدنش واجب است! الحمدلله علی کل نعمه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۱:۵۶
رهگذر
برداشت آزاد از دو کلمه زیارت و تجارت، باعث می شود پرده از اسرار نیت های شومی برداشته شود که حتی حاضرند بولدوزر چاپیدن را از روی عزاخانه ارباب رد کنند!! و این روزها به بهانه اربعین و راهپیمایی عجیب غربیش به وفور می بینم. از کتانی های یک میلیونی که یکی دو هفته زودتر می خرند تا پای مبارک عادت کند و تاولی در این مسیر پرتاول به قوزکشان ننشیند بگیر تا فزونی قیمت بلیط هر وسیله تقلیه که بتوان با آن به عتبات رسید. ناگفته نماند که زدن موکب ایرانی هم می تواند از آن مدهای نچسب روزگار باشد! چیزی جدا از موکب های خالصانه عراقی که همه زندگشیان را می گذارند وسط جاده، جلوی پای زائر!
حالا به دور از زحمات فرهنگی همان سربازان همیشه در صحنه، فاتحه همه آن هایی را که به اسم زیارت به کام تجارت، دنیال گرفتن ماهی کاسبی این دنیا هستند باید خواند. کاش بدانند و به یاد بیاورند خدا با کسی که از دم و دستگاه حسینی خلاف جهت استفاده کند اصلا شوخی ندارد! 
این راه که الحمدلله عزادار واقعی را برای چشیدن و هم دردی با لحظاتی از عظمت رنج قافله کربلا، به خود می کشاند و جماعت لایق را برای رسیدن به موعد ظهور آماده می کند. در این بین کلاه آن هایی که چشم هایشان فقط اسکناس می چیند، پس معرکه!
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۷:۱۲
رهگذر

به یادسال هایی که بر و بچه ها را می بردیم راهپیمایی افتادم و حال و روز بچه های اون سال هایی که مربی بودم. به نظرم حال و روز این سال ها با وجود گذشت سه دهه در ذات متفاوت با آن روزها نیست. در حالی که به ظاهر شاید به نظر برسه اون روی سکه دیگه ظاهر شده باشه. قصه، قصه تکرار تازیخه و مثل همیشه قراره یه اقلیت همیشه پیروز به یه اکثریت همیشه شکست خورده غالب بشن حتی اگه دیگه مال زمین نباشن.

کم کاریای به عمد و غیر عمد آزارم میده. به خودم میگم واقعا اگه بچه های امرزو مثلا به یاد سیزدهمین روز آبان یا هر اتفاق مشابهی، همون حسی رو پیدا کنن که قبلی ها پیدا می کردن معجزه اتفاق افتاده. حضرت آقا بابت این که بعد این همه سال، خبری از ترسیم افشاگری ها تو کتابای درسی نیست، شاکین و واقعیت اینه که عمله باطل زرنگ تر و دقیق تر از ما دارن کار می کنن. ما سند داریم حال نداریم. اونا اونقده حال دارن که به داشتن یا نداشتن سند کاری ندارن. فوقش اینه که سه سوته سندسازی می کنن! به خودم میگم به دولت مرد جماعت که دیگه کلا امیدی نیست!! بازم دم این همه جوونایی که دست به دست میدن تا اتفاقای خوب بیفته، گرم. 

 واسه بچه های امروز، البته تعریف جنایت این دشمن غدار کار سختیم نیست؛ چون تو دنیا و جلوی چشم همه داره موج می زنه و اتفاق میفته. فقط می مونه به این که دلسوزای دغدغه مند یه حرکتی بکنن تا اقلا بعد این همه صدور انقلاب به اقصی نقاط عالم، یه ذره ش واسه خودمون بمونه!!! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۷:۳۲
رهگذر

برادران! آیا تا به حال فکر کرده‌اید که یک پاسدار باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چگونه باید کار کند، چگونه باید زندگی کند و چگونه باید بمیرد؟ اینکه بعضیها می‌گویند «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» و «ما مکلف به تکلیفیم تا جایی که در توان داریم» متأسفانه این را درست معنا نمی‌کنند. به نظر حقیر در مورد ما پاسدارها توان این نیست که یک روز از صبح تا شب کار کنیم، عملیات انجام دهیم و بعد خسته شویم و به این آیه پناه آوریم. بلکه معنی توان این است که پاسدار باید آنقدر کار کند که از بی خوابی و خستگی چرت بزند، بیدار که شد دوباره کار کند تا جایی که از حال برود و نقش زمین شود و اگر دوباره به هوش آمد به کار ادامه دهد. نیروهای ستادی هم همینطور. مثلاً پاسداری که در پرسنلی کار می‌کند وقتی می‌تواند بگوید در حد توان خود کار کرده‌ام که آنقدر با قلم و کاغذ و خودکار کار کند که دیگر چشمهایش نبیند.

برای دلخوشی خودمان قرآن را ترجمه به مطلوب نکنیم. یعنی چه که از صبح تا شب کار کنیم بعد بگویی که من در حد توان خود کار کردم... مگر با این وضع می‌شود به درجه سربازی امام زمان رسید؟ مگر می شود اینطور منتظر بود و دعای فرج خواند...                                

روایت شهید مهدی باکری از کتاب خداحافظ سردار


ومن برای اتمام حجت با خودم نوشتم 

مرگ بر توجیه!!!


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۰۹:۴۷
رهگذر

معمولا حواسم به همه تابلوهای بزرگی که به جای تبلیغات مختلف دنیایی، مزین به تصویر شهدا هستند و روی در و دیوار شهر مخاطب می طلبند هست. از کنارشون که رد میشم اصرار دارم یجورایی ادای احترام کنم ولو به فرستادن یه صلوات. 

خیلیا تو این مملکت هستن که فقط به بهانه هفته مقدس یاد شهدا نمیفتن. سهمیه دائمی ذکر دارن. شاید یه عبور ساده از کنار تابلوهایی که رو دیوار کوچه ها نشستن و یا اطراف اتوبان های بزرگ ایستادن، بهانه همین ذکر کردن ها باشه و البته خدا کنه که تو همین نمونه و برسه به جاهایی که باید. 

چند روز پیش در گذر از کنار همین تابلوهای بلند قد عکس دو فرمانده دلاور، همت و باکری، یه امضا بود که حرف داشت. از همون حرفایی که باید آدمو برسونه به جاهایی که باید. 

جای تامل داشت!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۳
رهگذر

بعضی نقل ها خیلی جاودانه می شوند. انگار که تا زندگی هست این نقل ها باید باشند. بوی ماه مدرسه یکی ازین جاودانه هاست که گرچه قیصر با همه دلش سروده اما همه با همه دلشان نمی خوانند.

این روزها به بهانه اول مهر دوباره این نقل روی زبان ها جاری است و البته دوباره، دو شکل کاملا متفاوت از نوع برخورد با این بوی ماه هم دریافت کردنی است. یکی مال همان بچه مدرسه ای ها و معلم هایی که ماهیت تعطیلی و تابستان را ول کن نیستند و یکی هم برعکس مال اهالی پاتوق مدرسه. تجربه نشان داده که البته این همه احساس بند دو سه روز بیشتر نیست . آن که دوستش دارد که از اول هم داشته و آن که ندارد هم به حسب عادت بالاخره با موتور خاموش هم که شده راه میفتد. 

این بوی ماه اما غیر از مدرسه حرف اساسی دیگری هم دارد. به نظرم عطرش بیشتر از جنس پاییز است تا مدرسه! به هر حال همه قشنگی پاییز که در این بوی ماه، خلاصه نمی شود...

و انصافا برای من قشنگی های پاییز و خاطراتش حرف دیگری می زنند. روی دانش آموزم، مثل اکثریت آدم ها، بوی ماه را نمی شنود و یا به روی خودش نمی آورد. اصلا این بوی ماه دیگر چه صیغه ای است ؟ هر چه هست خوش نیست!

و روی معلمیم با همه بازنشستگی، بوی ماه را از چند فرسخی می شنود و دلتنگ می شود. دلتنگ نعمتی که عبور از عمق آن کار ساده ای نیست.کلاس، مهربانترین جایگاهی است که می شود از آن یک بهشت کوچک ساخت. شاید زمانی این بهشت های کوچک آنقدر زیاد شوند که دیگر هیچکس ار بوی ماه شاکی نباشد. روزی که وقتی نقل جاودانه آقا قیصر امین پور را می خوانی واقعا از ته دل بخوانی بی هیچ تعارفی با خودت و با خاطره هایت.

مقدمت گرامی پاییز 

راه راست را باید رفت!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۰۸:۴۹
رهگذر

زندگی آدم را بزرگ می کند...

دنیا ولی در ثبت امتیاز بزرگ شدن، خیلی هم با آدم ها شفاف نیست!

همه چیز از یک نقطه شروع می شود. از یک لحظه . ازفرصتی که گاهی حتی حسش هم نمی کنیم.

خاصیت دنیا این است که قانون چرخه را به رخ بکشد.

گاهی اماهایی در کار است که آدم را تا ولی و چرا و کاش پیش می برد.

ته قصه این است:

قانون چرخه هرگز ولی و چرا و کاش را نمی فهمد!!

این وسط آدم هایی برنده اند که در لحظه زندگی می کنند. حواس آن ها به لحظه ها جمع است و به فرصت هایی که هر کدامشان می توانند بخشی از همان بزرگ شدن باشند. حواس جمع ها بالا رفتن از پله را به استفاده از آسانسور و پله برقی ترجیح می دهند! 

لابد لحظه های پله، خاصیت بزرگ شدن را در خود دارند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۷
رهگذر

همه چیز تمام می شود...

گاهی بی مقدمه 

و گاهی با یک تغییر کاربری ساده

پایان، ترسناک نیست به شرط همین که بیت آخر را بی نظیر سروده باشند

گاهی همین تغییر کاربری ساده، همان بیت الغزل بی نظیر است

تغییر کاربری گاهی مثل رها شدن از پیله می ماند، بهانه ای برای پروانگی ...



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۱۶
رهگذر