ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ذکرش به خیر باد !

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدر» ثبت شده است

بالاخره رسید روزی که هیچکدوم دوست نداشتیم ببینیمش
روزی که هممون می دونستیم دیر یا زود ما رو با خودش می بره

و روزی که که نمی خواستیم باورش کنیم

زندگی و تقدیر هیچکدوم منتظر هیچکس نمی مونن اونا هر دو جارین بدون این که حس آدم ها سرعتشونو کم و زیاد کنه

بعد این همه وقت نوشتن هنوزم آسون نیست
و شاید حالا فقط بهانه ای برای جلب دعای خیر رهگذاران قدمگاه!

نه برای مسافرت آسمونی پدر و نه حتی برای تسکین رنج نبودنش، فقط به خاطر این که یادم بمونه اگه مثلش باشم اگه خدا رو ببینم اگه توکلم شعار نباشه اگه حواسم به شمردن نعمتای داده و نداده باشه اگه مهربونی کنم اگه .. اگه ... اگه ...، منم خوب می میرم.

خوب مردن یعنی ذکرش به خیر باد!




مدت زمان: 4 دقیقه 31 ثانیه

پی نوشت:

روز اول فقط به این فکر می کردم که چطوری یک زن تونسته در کمتر از یک روز این همه داغ ببینه و هر داغی با کلی ماجرای عجیب غریب باورنکردنی. شاید به همین دلیله که هر وقت یادم میفته، باارزش ترین هدیه برای پدر و مهم ترین تسکین برای دل بازمانده هاش اینطوری رو زبونم جاری میشه:
السلام علیک یا اباعبدالله

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۳۱
رهگذر

وقتی چیزی می افتد سر زبان ها ، به یاد خیلی از چیزهایی می افتی که قبلا کمتر می افتادی و یا اصلا متوجهش نمی شدی ...

نمی دانم چرا ، این روزها که روز پدر به رسم هر ساله روی زبان ها افتاده هیچ احد الناسی از این رسانه ای ها که به هر شکل ممکن پدر را جلوی چشم مردم می گذارند حرفی از تنها پدر دنیا نمی زنند ؟!

کاش اولین و آخرین چیزی که لابلای شلوغ بازار حضور هنرپیشه ها و پدران مثل خودشان و یا حتی شخصیت های برجسته و غیره ذلک ، پیدایش می کردیم ، ذکر خیر همین تنها پدر بود !

کی خیالمان از بابت آن چه که داریم راحت می شود و می رویم سراغ چیزهایی که نداریم ؟


توی این کل کل بی نتیجه که عده ای تشویق می کردند ، عده ای هم می گفتند هر چیزی به جای خودش !! یکی گفت ، رسانه با عوام طرف است و باید چیزی بگوید در فهم عوام !!!

حرفش بیش از آن که فکرش را بکند سطحی بود . نیازی نداشت به جواب . راست می گفت اکثر مشتری های رسانه عوامند ، قبول . فقط یکی بگوید این عوام کی و کجا باید یاد بگیرند تا کم کم بشوند خواص ؟

بی چاره جامعه ای که روی خط فقر مانده است !

از میان این همه بی رنگی رنگ یک غزل شیرین ، سفید بود ...

آقای برقعی هم شعرهایش را آورده بود به صحن رسانه . قبلا بارها شنیده بودم . نمی دانم چرا همان حرف های تکراری دلم را تنگ کرد ...

تنگ تنها پدر 

می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ، ورق می خورد آرام آرام

می نویسم که "شب تار سحر می گردد"
یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۰۸
رهگذر